قال را بگذار و باب حال زن(4)

ساخت وبلاگ

زمان مرکبی است که تند می تازد و به گردش نمیرسد آدم و چه نیازی است به رسیدن؟ وقتی خود سوار آن مرکبیم. قال را بگذار و باب حال زن(4)...
ما را در سایت قال را بگذار و باب حال زن(4) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ahahmadi بازدید : 26 تاريخ : يکشنبه 17 دی 1402 ساعت: 20:35

«زنده ماندن» چیزی است و «زندگی کردن» چیزی دیگر. زمانی سروده‌ام: «مقداری آب و نان/ سامان زنده ماندن آدمیان را بسنده است/ اما برای زندگی/ آنسان که در گونه‌گونی فصلها دیده‌ایم- از مرگ زمستان تا بهار بالندگی-/ باید روانه شد/ با آفتاب عقل/ باید یگانه شد/ دستی دراز می‌کنم/ پیمان و عهد را/ سوی پیمبر درون/ کوری چشم طبع دون».اختیار جامعه یا محلی را به ما می‌دهند تا زمینة زندگی را در آنجا فراهم کنیم. یک راه این است که ضروریات را در کنترل خود بگیریم تا مردم «وادار» به کار و تلاش شوند و چرخ اقتصاد اجتماع بگردد. نمونه‌ای کوچک از چنان آرمانی را در زندگی خود و اطرافیان محقق می‌کنیم تا آمال‌آفرینی کنیم و شنیده‌ها یا گفته‌ها را «نشان» دهیم. بر این روش آفتها مترتب است که بدترین آنها نابودن شدن ارزشهای انسانی و به خاموشی گرائیدن روابط عاطفی است. بشر در این ساحت نه فقط به همنوع، حتی به محیط زیست هم رحم نخواهد کرد. مسیر دیگر برای تحقق آن آرمان و ایده (یعنی سازندگی و آبادانی) این است که با مردم سخن بگوییم، شوق و ذوق آنان را برای ساختن و آبادن کردن زنده کنیم، ارزش کار را به آنان بنمایانیم و از سرمایه‌های فرهنگی سرمایه‌های اجتماعی بسازیم. «دیدن» در اینجا نیز راهگشاست؛ بدین معنی که آحاد اجتماع مصادیق چنان صفاتی را در حاکمان/مدیران متجلی ببیند. آدمیان در این روش داوطلبانه وارد میدان کار و تلاش می‌شوند و قدرت شگرف ایمان به کار و تلاش را در خدمت می‌گیرند. جلوه‌های این آرمان در هرکجای دنیا نمایانگر شود درخور تحسین است اما فرهنگهای توحیدی برای ساختن چنان آرمانی ممتازند. انسان مطابق اندیشه‌ توحیدی نه حیوان ناطق که حی مائت است. و فرهنگ اصیل دینی داعیه‌دار فعال کردن قوای معنوی چنان موجودی است. ذیل تابش عقل ر قال را بگذار و باب حال زن(4)...ادامه مطلب
ما را در سایت قال را بگذار و باب حال زن(4) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ahahmadi بازدید : 20 تاريخ : سه شنبه 30 آبان 1402 ساعت: 15:50

یکی بودهیچ کی نبوداونی که بود خدا بوداونی که نبود ما بودیماونی که بود یعنی خدااراده کردما نبودا بود شدیمبا کار و تلاشسازندگیخلاقیتمهربونیرود شدیمشبیه اون بود شدیمپس ما اینیمیه آدم نشون داریه آدم ریشه دارهرجا باشیمتو هر کارباید نشونمون رویا رگ و ریشه مون روخوب به خاطر بسپریمخدا را فراموش نکنیمنورشو تو دلمونبا تنبلییا پرخوروییا هر کار ناپسندیکهویی خاموش نکنیمازش بخواییمکه ماروهمیشه یاری بکنهعشقشو تو رگامونساری و جاری بکنه. قال را بگذار و باب حال زن(4)...ادامه مطلب
ما را در سایت قال را بگذار و باب حال زن(4) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ahahmadi بازدید : 49 تاريخ : پنجشنبه 11 آبان 1402 ساعت: 4:43

خورشید م پی یر khorshid m piyer

ماه م مارِ mah m mare

ستاره ها مِ خاخر و برار setareha m khakher o berar

مِ قِربون m gerbone

ایتی پی یر eti piyer

ایتی مار eti mar

اینهمه خاخر و برار inhame khakher o brar

خدا ایتی خانواده رِ هسِ یار. kheda eti khanevade re hasse yar

قال را بگذار و باب حال زن(4)...
ما را در سایت قال را بگذار و باب حال زن(4) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ahahmadi بازدید : 32 تاريخ : سه شنبه 2 آبان 1402 ساعت: 11:11

تا ساعاتی دیگر زمین ترانه شادی، بالندگی و رویش را سر خواهد داد. مردمان شادی طبیعت را مبارکباد می‌گویند و روزگاری خوش و خرم برای یکدیگر آروز می‌کنند. بهاریه‌های سرهنگان سخن را می‌توان خواند و لذت برد: «آمد بهار خرم با رنگ و بوی طیب/ با صد هزار نزهت آرایشی عجیب...» اما نه! نمی‌شود. نمی‌توان بی‌اعتنا به فوران دردها و رنج‌ها، از زیبایی‌ها «سخن» گفت و «آرزوی» روزگاری خوش و خرم را در سر پروراند. از آنچه شادی و رویش طبیعت می‌خوانیم در میان آدمیان خبری نیست. بیهوده زبان می‌چرخانند. روزگار خوش و خرم با بازی‌های زبانی حاصل نمی‌شود. مادری که زندگی مشقت‌بار با همسر معتاد و خلافکارش را تاب آورده بود امسال با زندگی وداع کرد. در بازار محلی دسفتروشی می‌کرد. وقتی مریض شد از همین مختصر روزی هم محروم شد. بارها برای تهیه داروهایش به مشکل برخورد. دو فرزند نوجوانش در دو سه سال گذشته با سکونت در کارگاهی در تهران بر زخمهایش مرهم گذاشتند. اما زور درد و رنج و مصیبت چربید و مادر به علت پیشرفت مرض جان داد. چند نوبت به او برای تهیه دارو کمک کردم. کنار قبرش ایستادم و بر سرنوشت ناگوار انسان تأسف خوردم. بسیار نگران حال و روز فرزندانش هستم. ستونی در خانواده پدر یا مادر ندارند تا به او تکیه کنند. در روستایشان هم کوچکترین نشانه‌ای از احساس مسئولیت برای کار فرهنگی نیست. و مگر در روستای ما چه خبر است. سگ‌بازی در سه چهار سال گذشته بارزترین مشخصه‌ای است که در نوجوانان و جوانان نمود پیدا کرده است.... از شش جهت تحت فشارم. تقریبا ده سال است مغازه‌ای کوچک برای امرار معاش تدارک دیده‌ام. همه تلاشهایم برای تبدیل آن از خرده‌فروشی به عمده‌فروشی با شکست مواجه شده. روزها در میدان کارگری داوطلب کار می‌شوم. انس با طبقات فرودست قال را بگذار و باب حال زن(4)...ادامه مطلب
ما را در سایت قال را بگذار و باب حال زن(4) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ahahmadi بازدید : 53 تاريخ : شنبه 31 تير 1402 ساعت: 18:08

از مسائل و مصائب گفتن زمینه این پرسش را فراهم می‌کند که «شما چه کردید؟ یا چه می‌کنید؟» گاهنامه «سهم من وتو» عنوان جزوه‌ای است که کمتر از دو سال قبل برای آگاهی‌بخشی به مردم تدارک دیده‌ام. عناوین سه شماره منتشر شده‌اش اینهاست:وقتی آژیرها به صدا درمی‌آید.ضرب شمشیر ندارد اثر ضرب مثال.از قیاسش خنده آمد خلق را.اشارت.روستایی که در حال فرورفتن است.یک فنجان بحث داغ شبه‌سیاسی.ایرانیوم غنی‌شده.«نیت‌«ها رو عشقست.آبگوشت و پیاز و دوغ و نان.آدمیت احترام آدمی.صدای باسکرویل، سخن سلمان هراتیدیدن دگر آموز شنیدن دگر آموز.برای نسل آینده.گلشن یا گلخن؟لرزه‌نگاری.قرن دیوانه.آدمی فربه شود از راه گوش.عقل از نُکره تا عقل عقل عقل عقل عقل عقل عقل عقل*یادآوری: ناکارآمدی ها را که دیدم تصمیم گرفتم مسئول محلی شوم و... . گفتم بهتر است در قدم اول درجه آگاهی ها را بالا ببرم. این بود که «سهم من و تو» متولد شد. قال را بگذار و باب حال زن(4)...ادامه مطلب
ما را در سایت قال را بگذار و باب حال زن(4) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ahahmadi بازدید : 48 تاريخ : شنبه 31 تير 1402 ساعت: 18:08

«تحجر و تجدد دو پرتگاه جهنمی هستند که این سو و آن سوی صراط عدل دهان گشوده اند....»این جمله سیدشهیدان اهل قلم را جزو چند سخن درخشان چهل و پنج سال گذشته این سرزمین میدانم. این سنخ جملات تحلیل شود راه برون رفت از مشکلات باز خواهد شد.تحجر یعنی قفل شدن ذهن با موضوعات فرعی(در اینجا چون بحث دینی مطرح است باید گفت: فرعیات دینی). زمینه‌اش در روان بشر فراهم است. معناگرایی ذاتی انسان است. علت اصلی روی آوری مردم به دین‌ها هم همین معناگرایی است. از این منظر فرهنگ‌های بشری و مخصوصا شرقی حرف‌ها برای گفتن دارند. فرهنگ‌های توحیدی اصیل با دو ویژگی از این گونه‌ فرهنگ‌ها متمایز می‌شوند. یکی اصالت معناگرایی در آنهاست و دومی که بسیار مهمتر از اولی است اهتمام به عدالت و مبارزه با ظلم به عنوان بنیاد و بنلاد معناگرایی است. اما از آنجا که طبع بشر به سستی گرایش دارد اموری از دین را که با میل و خواست اولیه او تطابق دارد برجسته و بزرگ می‌کند. دین از عبادات می‌گوید و با تأکید بر عنصر کلیدی «تقوی» در پی این است که راه دست‌اندازی بشر در معارف را ببندد. به عبارتی دیانت باید به تقوی و حق‌مداری بینجامد و انسان موحد با دیگر آدمیان احساس یگانگی کند و برای سعادتمندی و رفاه آنان به جان بکوشد. انسان شاخص را با همین نیت و صفات معرفی می کند: «پیامرسانی از جنس خودتان بسویتان فرستادیم که از رنج دیگران رنج می برد و ولع سیری ناپذیری برای رشد و تعالی و رفاه شما دارد.» اما راه صعود سخت است و آدمی موجودی است ضعیف. آن بخشی از معارف را پررنگ می‌کند که با طبعش هم‌خوانی دارد. زیارت برود. دعا بخواند. هرازگاهی به این و آن کمک کند. درک حیات زیستی و جانوری در دائرمداری این بخش بسیار تأثیرگذار است بدین معنی که کششی درونی در بشر منجر قال را بگذار و باب حال زن(4)...ادامه مطلب
ما را در سایت قال را بگذار و باب حال زن(4) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ahahmadi بازدید : 48 تاريخ : شنبه 31 تير 1402 ساعت: 18:08

ببین بهت چی میگم

ببین بهت چی میدم

یه توپ قلقلی نه

یه چیپس فلفلی نه

یه حرف خیلی عالی

بامزه و باحالی

اگه کتاب بخونیم

تو تنبلی نمونیم

قوی و قابل میشیم

یه ماه کامل میشیم

از آسمون زیبا

رو به زمین دلها‌

نور میپاشیم می‌خندیم

در رو رو غم میبندبم.

قال را بگذار و باب حال زن(4)...
ما را در سایت قال را بگذار و باب حال زن(4) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ahahmadi بازدید : 95 تاريخ : جمعه 7 بهمن 1401 ساعت: 11:10

آقای خامنه‌ای در دیدار با دانشجویان(رمضان1400) انتخابات پرشور را مایه آبرو و حافظ امنیت کشور دانستند. به تبع حکم عقل شریف1 چنین خواهیم کرد. اما از یک اما و اگر حسابی در این باره نمیتوان چشم پوشید. انسان ایرانی چگونه باید توی دهن حاکمیتی بزند(= عقده گشایی کردن) که با کوته‌نظری‌ها و سهل‌انگاری‌هایش زمینه را برای قدر دیدن و بر صدر نشستن نسناسی از گروه اشباه‌الرجال فراهم کرد و بر دامنه ننگ و نکبتی افزود که از مدتها قبل با  دائرمداری فرهنگ توسعة شبه‌صنعتی جامة حیثیبت و شرافت و کرامت انسان ایرانی  را لکه‌دار کرده بود. آیا حاکمان اندیشیده‌اند که جمهور مردم هنگام «ازدحام پریشانی» رفتار و کردارشان را به دست عقده‌های متراکم میدهند و با خلوت کردن میدان رقابتهای موجّه سیاسی زبان کج‌اندیشان و بدخواهان را درازتر میکنند. دقیقتر اینکه چگونه مدیر ارشد اجرایی ناتوان و فشلی به نام حسن روحانی حتی بعد از باطل شدن برگهای برنده‌اش و در حالی که هیچ ادعایی با موضوع  محور بودن توان و سرمایه داخلی نکرده بود، بیش از دو سال سکاندارکشتی ناکارآمد دولت باقی می‌ماند و نمایندگان مردم با این توجیه که رهبر از دولت خواسته تا روز آخر با قدرت کار کند از حق استیضاح و به زیر کشیدن یک عنصر نامطلوب منع میشوند. چگونه حاکمیت حق شانزده میلیون انسانی را که به شخص مخالف حسن روحانی رأی داده‌اند نادیده می‌گیرد و آنان را کأن‌لم یکن تلقی میکند. به زعم بنده اینها جزو شوخی‌های زننده‌ای است  که حاکمان با مردم می‌کنند. از همین منظر، بنده افرادی را که با شرکت نکردن در انتخابات تصمیم به انتقام می‌گیرند سرزنش نمی‌کنم. عیب اصلی متوجه حاکمان و صاحب‌منصان است. تکمله: جماعت آگاهند که انگیزه‌های محلی و قومی – قب قال را بگذار و باب حال زن(4)...ادامه مطلب
ما را در سایت قال را بگذار و باب حال زن(4) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ahahmadi بازدید : 82 تاريخ : يکشنبه 5 تير 1401 ساعت: 10:51

با پشتی خمیده و سر و وضعی نابسامان کنار جوی به تیر برق تکیه داده. چرت می‌زند و تا آستانة زمین سر فرو می‌آورد. نمی‌پرسیم کیست یا حال‌وروزش چرا اینگونه هست. می‌شنویم که میگویند: «روزی تکنیسین درجه اول بود.» به این میگوییم «مزیت». میتوانیم بگوئیم نقطة مثبتِ آن آدم یا فایده و هنرِ این آقا. مهم این است که بر آن آدم مزیتی مترتب باشد تا بتوان با آن رهایی از نکبت وضع موجود و درک مراتب بالاتر حیات را برایش میسّر و میسور کرد. داستان تراکم تلخی‌های زندگی اجتماعی ایرانیان (بخوانید «ازدحام پریشانی») بی‌شباهت به حال و روز آن آدم نیست. باید مزیت یا مزیت‌ها را شناسایی کرد. وفور معادن یا منابع انرژی مزیت نیست. همچنانکه تنوع اقلیم یا وسعت سرزمین نمیتواند نجات‌بخش باشد. و أیضا ضریب هوشی ایرانیان یا موقعیت ژئوپلتیک ایران‌زمین. مزیت ایران همان است که  زنده‌یاد دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن در سخن‌ها را بشنویم قلمی کرد: «...ایران به چه نیاز دارد؟ به پول فراوان؟ به آب و باران؟ به ذخائر معدنی پایان‌ناپذیر؟ به نیروی نظامی قوی؟ به تکنولوژی پیشرفته؟ به حمایت بین‌المللی؟ به اتم؟ خوب هر یک از اینها میتوانند از جهتی کارساز باشند، ولی هیچ یک به تنهائی مشکل او را حل نمی‌کنند. او به یک چیز احتیاج دارد و آن انسان است، همین و بس. اگر آن را داشت همه چیز دارد، و اگر نداشت به جائی نخواهد رسید.»مزیت ایران امروز انسان است و صدالبته نه همة ایرانیان. اشراف از این طبقه مستثنا هستند. و اشراف حکومتی به طریق اولی انیرانی‌اند. مرادجویی و شخصیت‌پرستی بارزترین ویژگی قاطبة ملت ایران است. سیدابراهیم رئیسی در حالی در 1396 شانزده میلیون رأی آورد که در معرض تخریب شدید نسناسها قرار گرفته بود. همچنین دکتر سعید جلیلی که به صداقت قال را بگذار و باب حال زن(4)...ادامه مطلب
ما را در سایت قال را بگذار و باب حال زن(4) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ahahmadi بازدید : 78 تاريخ : يکشنبه 5 تير 1401 ساعت: 10:51